نوشته شده توسط : حسینعلی دهقانی

 

 

 

 

اهمیت ارتباط

عمده ترین حوادث زندگی بشر در اجتماع رخ می دهد و رفتار تمام انسان ها ناشی از روابط اجتماعی و متأثّر از افراد و اجتماع است. در واقع، نحوه خلقت انسان به گونه ای است که به تنهایی قادر به رفع نیازمندی هایش نیست. بیانگر این مطلب، رابطه حیاتی هر فرد «قبل از تولد» با مادرش است. طفل، غذای خود را از مادر می گیرد و رشد می کند و نه تنها در رشد جسمانی بلکه در تکوین شخصیت از حالات روحی - روانی مادر تأثیر می گیرد. به عقیده روان شناسان، شکل گیری شخصیت افراد از قبل از تولد به نحوه رفتار و زندگی مادر بستگی دارد.

خانواده

بعد از تولد، اوّلین محیطی که کودک به آن قدم می گذارد «خانواده» است. در خانواده، روابط طفل با مادر و بعد کم کم با دیگر اعضای خانواده و اطرافیان برقرار می شود و از این رابطه هاست که او شروع به آموختن می کند و در کنار زبان آموزی، راه رفتن و چیزهای دیگر، با دین، اعتقادات، ارزش و فرهنگ خانواده که متأثّر از فرهنگ جامعه است آشنا می شود و در واقع، شخصیتش پایه ریزی می شود. در شش و هفت سال اول زندگی، کودک، تجربیات زیادی از خانه، محله، گردش ها و مهمانی ها به دست می آورد و زمینه هایی برای یادگیری و تمرین مهارت های اجتماعی پیدا می کند. پس باید گفت که نخستین روابط - که در خانواده و آشنایان صورت می گیرد - روابطی عمیق و دامنه دار است و تمام شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.

مدرسه

دومین محیطی که فرد بعد از تولدش با آن روبه رو می شود، «مدرسه» است. مدرسه، زمانی وظیفه آموزشی و پرورشی خود را شروع می کند که آموزش و پرورشِ کودک قبلاً در خانه صورت گرفته است و چون هر جامعه، نیازمند پیشرفت و ترقی است، اهمیت زیادی برای تعلیم و تربیتِ مدرسه ای قائل می شود و خوش بختانه، رفتن به مدرسه در اکثر جوامع، بخش مهم و گاه اجتناب ناپذیر زندگی هر فرد است.

آموزش و پرورش در هر جامعه اهدافی را دنبال می کند. در مدرسه، هدف از آموزش، انتقال آموخته ها و دانش ها از نسلی به نسل دیگر است و هدف از پرورش، بار آوردن دانش آموزان مطابق با توقّعات و خواسته های خانواده ها و دولت است.

در واقع، فرد، اجتماعی شدن را در مدرسه می آموزد، با ورزش ها و هنجارها آشنا می شود و یاد می گیرد که آنها را رعایت کند. همچنین با نظم و انضباط اجتماعی آشنا می شود و نقش های اجتماعی را می شناسد و خود را باید آماده پذیرفتن مسئولیت و حضور فعّال در جامعه کند. بی جهت نیست که امیدِ تمام نهادهای اجتماعی و خانواده ها به مدرسه است؛ زیرا آینده سازان هر کشور، در مدرسه تربیت می شوند.

با توجه به نقش خطیر مدرسه در جامعه به اختصار در مورد نقش و نحوه ارتباط مؤثّر و مثبتی که بین معلّمان و تحصیل کنندگان برقرار است می پردازیم.

نقش معلم در ارتباط با دانش آموزان

الف- در جوامع توسعه یافته، گردانندگان مدارس، دانش آموزان را به هنگام ثبت نام، از نظر روحی - روانی و جسمی و وضعیت خانوادگی مورد بررسی قرار می دهند و یک شناخت اجمالی از آنها به دست می آورند و اطلاعات را در اختیار معلمان قرار می دهند تا معلم با روحیات و شخصیت شاگردان آشنا شود. همین طور به سن و سال و شرایط رشد و تغییرات جسمانی افراد نیز توجّه دارند تا بتوانند راهی هموارتر برای تعلیم و تربیت طی کنند و ارتباطی سازنده در جهت شناخت و حَل مشکلات ریشه ای تربیتی با دانش آموزان برقرار کنند.

ب - برقرار کردن روابط عاطفی با دانش آموزان و رفتار محبت آمیز به جا و به موقع، از دیگر اصول تعلیم و تربیت صحیح است. این نحوه رفتار، به دانش آموزان می آموزد که بر احساسات خود غلبه کنند و به شیوه صحیح، ابراز عواطف کنند.

ج - معلم از طریق درس دادن، رابطه ای علمی با شاگردان برقرار می کند. اگر این روش تدریس با روحیه ای شاد و سرحال باشد، در دانش آموزان ایجاد انگیزه می کند و آنها نیز با شور و نشاط در کلاس حاضر می شوند و از درس خواندن، لذّت می برند و همین عامل، آنها را به سوی خلاقیت و نوآوری و ظهور استعدادها و بیان اندیشه ها و ... سوق می دهد.

د - از دیگر وظایف معلم، برقراری روابط اجتماعی صحیح و سالم و آموزش آن به دانش آموزان است. یکی از اهداف آموزش و پرورش، همین مسئله است. دانش آموز باید از طریق مدرسه و به وسیله معلّم، اجتماعی شدن را بیاموزد و با کسب مهارت های اجتماعی مورد نیاز جامعه، هم موجب موفقیت و پیشرفت خودش و هم باعث اعتلای جامعه اش شود.

ناگفته نماند که در این عرصه، چنانچه معلّمان، دارای تعهّد و تخصّص باشند، در تمامی سطوح علمی، عاطفی، تربیتی و اجتماعی، روابط موفق تری را می توانند برقرار کنند که نتایج درخشنده تری را نیز حتماً در پی خواهد داشت.

هنر دانش آموزیِ درست

همه ارتباط ها به صورت متقابل است و تأثیراتش هم متقابل است. برای این که تأثیر مثبت و خدمات ارزنده معلّمان نسبت به آموزش و پرورش دانش آموزان از بین نرود، دانش آموزان نیز باید متقابلاً وظایف خود را بشناسند و به آن عمل کنند تا ثمره مفیدی از دوران مدرسه حاصل شود.

عناوین این وظایف را فقط ذکر می کنیم:

حضور به موقع و مستمر در کلاس، توجه به درس با علاقه و اشتیاق، با نشاط بودن، احترام گذاشتن، سپاس گزاری، مؤدّب بودن، متواضع بودن، بجا سؤال کردن، آماده بودن برای پاسخگویی به سؤالات درس، مشارکت در گفتگوهای درسی، و ...

رعایت این موارد، تأثیر خوبی در روحیه معلم بجا می گذارد و معلم را به کلاس و تدریس، علاقه مند می کند.

دانش آموزان در ارتباط با یکدیگر

همان طور که گفتیم، بخش عمده ای از حوادث زندگی انسان، درون گروه ها رخ می دهد. اگر با دقت به این موضوع نگاه کنیم، متوجه می شویم که در واقع، تمام رفتارهای انسان ها متأثّر از افراد و گروه هایی است که فرد به آن تعلق دارد. کلاس درس هم یک گروه است؛ گروهی که افراد با خصیصه های مشترک (مثل سن و سال و میزان تحصیلات و رشته تحصیلی) در آن جمع شده اند و همین موارد، باعث می شود که دانش آموزان به هم نزدیک شوند و احساس دل بستگی کنند. البته عوامل زیادی هست که باعث جاذبه و انگیزه می شود و این عوامل، اصل مهمی در برقراری رابطه دوستانه و صمیمانه اند.

این عوامل عبارت اند از: سلام کردن، گشاده رویی و لبخند زدن، با نام و حال و روز یکدیگر آشنا شدن، تمیزی و آراسته بودن، با ادب بودن، منظّم بودن، وفای به عهد داشتن، تواضع علمی و بی دریغ آموختن به یکدیگر، احساس مسئولیت در قبال وضعیّت درسی و روحی یکدیگر و بسیار موارد دیگر که مجال گفتن آنها نیست.

غیر از روابط دوستانه - که در هر کلاسی باید باشد - ، روابط دیگری نیز وجود دارد که با توجه به گروه و هدفمندی آن به وجود می آید و چون گروهِ مورد نظر، گروهی است که اهدافش مطابق با هدف های آموزشی و پرورشی است، پس روابط موجود در آن، مطابق نظر معلّم و شاگردان است.

دومین رابطه بعد از رابطه دوستانه، رابطه علمی است. ترقی و پیشرفت درسی در هر کلاسی به میزان همکاری دانش آموزان مستعد و کوشا با دانش آموزان ضعیف بستگی دارد. اگر رابطه علمی در کلاس برقرار باشد و این رابطه دلسوزانه و سازنده باشد، رقابت ها سالم و به دور از حسد و کینه توزی و با هدف بالا بردن سطح علمی برگزار می شود.

سومین رابطه، ایجاد روابط اجتماعی صحیح و درست با یکدیگر است. اگر دانش آموزان، در صحبت کردن ها، رفتارها و نگرش ها به نکات مثبت و مفید یکدیگر توجه کنند، هرگز درگیری و برخوردهای ناخوشایند پیش نمی آید. در واقع، دانش آموزان، زندگی اجتماعی را در کلاس و مدرسه در کنار هم تمرین کنند.

چهارمین رابطه، برقراری پیوند در حوزه معنویّت و سیاست (دو حوزه سرنوشت ساز زندگی) است که دانش آموزان به این امر مهم نیز باید توجه کنند و از اطلاعات یکدیگر استفاده کنند و با بحث و تبادل نظر، خواهان ارتقای سطح اطلاعات دینی و سیاسی خود باشند و حتماً از نظرات مربیان آگاه نیز بهره ببرند تا از تجربه و دانش نسل های پیش از خود، بی بهره نمانند.

و آخرین نکته که دانش آموزان باید به آن بها بدهند، این است که در تمامی روابط موجود میان گروه (کلاس)، اعضا می توانند با همبستگی و اتحاد، نیروی اتکا به نفس و خودباوری را در خود تقویت کنند تا در آینده بتوانند به شکل مؤثّری نیازهای جامعه را برطرف کنند و زمینه سازان استقلال و سرفرازی کشور خود باشد

 





 







دانش‌آموزان به عنوان آینده سازان جامعه ، ‌افرادی حساس با ویژگی‌های منحصر به فردی هستند که قسمت عمده شخصیت آنها ، در همین دوران نوجوانی و در کانون همین کلاس‌ها و در مدارس شکل می‌گیرد. توجه به ویژگی‌های منحصر به فرد و نیر خصوصیات عمومی دانش‌آموزان و ایجاد بستری مناسب برای آموزش آنها ، می‌تواند گره از بسیاری از مشکلات بعدی باز کند. نگاهی گذرا به ویژگی‌های رفتاری شاگردان ما را به تعدادی از ویژگی‌های روانی سوق می‌دهد.


اضطراب


علی رغم باور عمومی ، اضطراب به معنی واقعی کلمه ، عاملی مشکل ساز نیست، بلکه عامل بسیاری از پیروزی‌ها می‌باشد. فرد بدون داشتن اضطراب نمی‌تواند به موقعیت‌های بهتر و موثرتر برسد. اما نوع شدید آن که غیر قابل تحمل باشد، برای فرد ایجاد مشکل خواهد کرد. اضطراب در واقع ، واکنش در مقابل خطری که وجود خارجی ندارد، می‌باشد. می‌توان فردی را در نظر گرفت که با وجود داشتن فرصت کافی باز هم مسیرش را تا مقصد می‌رود که مبادا دیر برسد.

و یا دانش‌آموزی که درس خود را خوبی یاد گرفته اما از ترس فراموش کردن بطور مداوم ناخن‌های خود را می‌جود. به این ترتیب اضطراب برای دانش آموز مانند مرض می‌شود و در صورت عدم مقابله صحیح با آن تبدیل به یکی از خصوصیات او می‌شود و حتی ممکن است اقدام بی‌موقع در جهت رفع این مشکل کمکی به ما نکند. یک معلم یا پدر و مادر آگاه خیلی زود می‌تواند کودک یا نوجوان پرخاشگر را تشخیص دهد. رنگ او همواره پریده و خودش نگران است. ضربان قلبش شدید می‌باشد و میل به پرخاشگری دارد.

باید این سوال را برایش ایجاد کنیم که وقتی خطری وجود ندارد، چرا باید واکنش وجود داشته باشد؟ بنابراین اقدام نخست ایجاد آگاهی است که هیچ خطر خارجی که عامل این حالت ترس کاذب شده، وجود ندارد. قدم بعدی مطمئن ساختن فرد از عواقب این مسئله است. باید یک فرد مضطرب را اندک اندک از موقعیت اضطراب‌آورش دور کنیم و به او اطمینان بدهیم که نگرانی بیش از اندازه واقعا لازم نیست در صورت پاسخ ندادن فرد باید از والدین او کمک بگیریم.


خود کم‌بینی


خود کم‌بینی در تضاد با اعتماد به نفس و یکی از موانع بزرگ رشد شخصیت یه شمار می‌رود. فردی که فکر می‌کند کمتر از دیگران است و چیزی برای عرضه ندارد، در واقع دارای عقده خود کم‌بینی است. او در مسابقه‌ای شرکت نمی‌کند‌، از بازی‌های دسته جمعی گریزان است و از این رو در مقام مقایسه با دیگران احساس وحشت می‌کند. وظیفه یک معلم در برابر دانش آموز خود کم‌بین دشوار است.

او باید بتواند تشخیص دهد ناتوانایی‌های جسمی ، نامناسب بودن لباس و حتی اسم در احساس خود کم‌بینی دخیل هستند. برای چنین مشکلی نباید به این کودکان به عنوان افرادی بیمار توجه نشان بدهیم، بلکه باید آنها را همانند سایر افراد بشماریم، تنها با این تفاوت که آنها یک مشکل قابل حل دارند. یک معلم توانا با دادن مسئولیت‌های قابل اجرا و در اندازه توان این افراد و با یاری کردن آنها در به سامان رسانیدن آن کار ، لذت اعتماد به نفس و پیروزی را به فرد می‌چشاند.


احساس مهم بودن


غالبا انسان‌ها دوست دارند ارزش واقعی‌شان توسط اطرافیان دریافته شود. شاید نتوان کسی را یافت که خود را از برخی جهات بهتر و برتر از دیگران بداند. البته بسیاری از افراد این میل درونی را آشکار نمی‌سازند، اما این بدان معنی نیست که چنین میلی وجود ندارد. افراد خود را مهم می‌دانند و سعی می‌کنند این مهم بودنشان هم برای خودشان و هم برای دیگران آشکار و روشن باشد.

اگر معلم بتواند به این احساس افراد ارزش قائل شود و به آنها از صمیم قلب احترام بگذارد و یادآوری کند که واقعا با هوش ، توانا و موثر هستند، هنر معلمی خود را ایفا کرده است. نباید یک کودک یا نوجوان را که به طرز ناشیانه ابراز وجود می‌کند، سرخورده کرد، بلکه باید به جنب و جوش و فعالیت او اهمیت داد. اهمیت به احساس مهم بودن و تقویت آن باعث می‌شود، طرف مقابلمان ما را به عنوان فردی منحصر بپذیرد و بدین وسیله ما نفوذ قابل ملاحظه‌ای بر روی او خواهیم داشت.


حسادت


حسادت در افراد مختلف و به اشکال متفاوت جلوه می‌کند. چشم هم‌چشمی و مبارزه و رقابت نتیجه داشتن همین صفت است. حسادت می‌تواند مبنای بسیاری از پیروزی‌ها هم باشد، به شرط آنکه فرد به نسبت معمول و متعارفی این خصیصه را داشته باشد. اغلب دانش‌آموزان به دوستان صمیمی خود حسادت می‌کنند و دوست دارند همیشه نمره خودشان از نمره او بیشتر باشد و این عاملی در ایجاد رقابت بین دو نفر می‌باشد. ممکن است سوال اشتباه دوستش را که معلم متوجه نمی‌شده است، او بدهد. یک معلم نباید در اندیشه سرکوب این صنفت باشد، بلکه باید بتواند این ویژگی را در مسیر صحیح خود هدایت کند. اصولا نقش یک معلم در پرورش افراد باید نقش هدایت‌کننده باشد نه راهبرنده.

یک معلم می‌تواند حس رقابت و حسادت را در گروه‌ها ایجاد کند. مثلا بدین ترتیب که افراد کلاس را در گروه‌های خاصی تقسیم کند. یادگیری در گروهها به اختیار باشد. سپس نامی را که هر گروه برای خود می‌پسندد برای آن گروه انتخاب کند. سپس به طور غیر مستقیم به ایجاد رقابت در این گروه‌ها بپردازد. او می‌تواند نمرات تمام افراد گروه جمع کرده و از آنها میانگین بگیرد و عدد بدست آمده را به عنوان نمره یک گروه در نظر بگیرد.


اعتماد به نفس


شناخت مثبت و سازنده که هر فرد از خود دارد، اعتماد به نفس می‌باشد. اعتماد به نفس به فرد کمک می‌کند تا نیروی درونی خود را به خوبی شناخته و از آنها در جهت شکوفایی استعدادها و بهبود زندگی خود بهره ببرد و فردی که اعتماد به نفس دارد در مقابله با مشکلات خود را نمی‌بازد و استقامت و پشتکار فراوانی از خود نشان می‌دهد. او در شرایط دشوار همواره خود را آماده نشان می‌دهد. و همواره دارای این تصور است که بهتر از هر کسی از عهده کارها بر می‌آید یک معلم در کلاس درس بدون شک با چنین افرادی مواجه خواهد شد. عدم توجه به این صفت باعث می‌شود، دانش آموز از معلم خود دور شود.

او دارای اثری نهفته‌ای است که باید توسط معلم و در جهت مثبت آزاد شود. می‌توان با دادن مسئولیت نمایندگی کلاس به فرد این احساس او را ارضا کرد. در مقابل افرادی هم هستند که اعتماد به نفس آنها بسیار ضعیف است، این صعف را هم می‌توان جبران کرد. یک معلم نباید دانش‌آموزی را که جسارت خودنمایی ندارد به حال خود رها کند. او باید در مقابل هر اظهار وجود دانش‌آموز خجل و سر به زیر او را در یک موقعیت دلپذیر قرار دهد. این موقعیت دلپذیر نقش تقویت‌کننده مثبتی را ایفا می‌کند که باعث می‌شود فرد رفتار دلیرانه را تکرارکند.


بی‌بند و باری


هر معلمی در کلاس درس خود با عده‌ای دانش‌آموزان نامرتب و بی‌بند و بار مواجه می‌شود. این بی‌بند و باری مطمئنا ریشه در بسیاری از عوامل دارد. یک معلم متعهد باید از خود سوال کند چه عاملی باعث می‌شود عده‌ای از شاگردان دیر سر کلاس حاضر شوند؟ چگونه می‌شود که حرف‌های من اثری در رفتار بعضی‌ها ندارد؟ چرا عده‌ای مخالف قوانین مدرسه لباس می‌پوشند و سر و وضع خود را می‌آرایند؟

این گونه رفتارها در واقع از خانواده ، جامعه ، زندگی خصوصی و حتی دوستان فرد تاثیر پذیرفته است. تعهد و مسئولیت معلم در قبال این گروه از دانش‌آموزان بسیار زیادتر است. او باید مانند یک روانکاو شاگردش را روانکاوی کند. او باید خانواده و دوستان شاگردش را بشناسد. اگر چه این کار فرصت حوصله بسیاری می‌خواهد، اما از آنجایی‌که تربیت یک انسان ، با ویژگی‌های انسانی کار پراهمیتی است، توجه به این نوع ناهنجاریها و کمک به حل و رفع آنها می‌تواند بسیار لذت‌بخش باشد. بی‌بند و باری ، اگر زود تشخیص داده و مهار نشود، بزهکاری را بدنبال خواهد داشت.


پرخاشگری


فردی که جایگاه خود را در این دنیا به درستی درنیافته است، کسی که از نعمت یک خانواده آرام و منسجم محروم است، کسی که طعم طلاق و جدایی پدر و مادر چشیده، کسی که همیشه بدلیل فقر فرهنگی و اقتصادی همیشه تحت فشار بوده ، پرخاشگر ، خود آزار و دیگر آزار می‌شود. او می‌خواهد از تمام دنیا بخاطر بی‌رحمی‌هایش و بخاطر توزیع ناعادلانه امکانات انتقام بگیرد.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 1 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسینعلی دهقانی

سلام . من حسین علی دهقانی هستم.



:: بازدید از این مطلب : 264
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 1 فروردين 1386 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد